خودآگاهی یعنی چه؟ یعنی خودمان را نمی شناسیم؟ آیا تا بحال این سوال را از خود پرسیدهاید؟ “که من کیستم؟” بنظر دیگران چطور آدمی هستم؟ آیا واقعا خودم را دوست دارم؟ تا چه اندازه با سختیهای زندگی کنار میآیم ؟ چه اندازه نظر دیگران برایم مهم است؟ اینها سوالاتی است که افراد اغلب از خود میپرسند.لازمهی جواب دادن به این سوالها داشتن مهارت ” خودآگاهی” است.
آنچه میخوانید:
- خودآگاهی چیست؟
- اجزا خودآگاهی
خودآگاهی به این معنی است که افراد چگونه به خود نگاه کرده و بر اساس این نگاه چه احساسی پیدا می کنند.
واقعیت این است که نوع خود آگاهی ما، پیش بینی کننده احساس رضایت ما از خود زندگی است. بنظر میرسد که احساس رضایت، نیازی است که تقریبا تمام فعالیتهای ما، معطوف به آن است. اینکه مراقب سلامتی خود باشیم. با تغذیه،ورزش و نظافت سلامت خود را تامین کنیم. این که سعی کنیم شغلی بدست آوریم. هم به آن علاقمند باشیم و برآورندهی نیازهای روزمرهمان باشد. اینکه به دیگران کمک کنیم.اینکه به مسافرت برویم. این که نایل شدن به تک تک این هدفها منجر به احساس رضایت ما از خود خواهد شد. راضی نبودن از خود، نشانه ایست که به فرد هشدار میدهد. نیاز به تغییر دارد.
اصلیترین و اساسیترین بخش این تغییر با کار بر روی خودآگاهی شکل میگیرد. ممکن است که این ذهنیت پیش بیاید که پس از عمری با خود زیستن،ما باید به طبع خود را بشناسیم. ولی با کمال تعجب می بینیم که عدهی قلیلی به این مهم نائل آمدهاند. ما کمتر حاضریم وقتی را صرف این کنیم که ببینیم دارای چه خصوصیاتی هستیم. به ندرت میتوانیم به طور منظم ارزشها ،علایق، چیزهای که دوست نداریم. اساس باورهایمان یا سبک زندگیمان را تجزیه و تحلیل کنیم. ما فقط در تکاپو هستیم . کارهای را که دیروز انجام داده ایم، امروز کم و بیش تکرار کنیم. به احتمال زیاد هیمن عمل را فردا و روزهای بعد هم انجام می دهیم.
خودآگاهی چیست؟
خودآگاهی،یعنی آگاهی یافتن و شناخت اجزای وجود خود. شناخت اجزایی همچون خصوصیات جسمانی، احساسات، افکار و باورها، ارزشها،اهداف گفتگوهای درونی و نقاط قوت و ضعف خود. به عبارت سادهتر، این که شما از نظر جسمانی چه ویژگیهای دارید؟ از نظر عاطفی در چه شرایطی هستید؟
آیا معمولا گوشهگیر و منزوی هستید یا شلوغ و پر سر و صدا؟ چگونه به دنیا نگاه میکنید؟ چه افکار و باورهای بر ذهن شما حاکم است؟ چه اهدافی را در زندگی دنبال میکنید؟چه نقاط قوت و ضعف و یا چه ویژگیهای مثبت و منفی دارید؟ بسیاری از موارد دیگر همگی جز خود “شما” است.
آگاهی یافتن از خود و ویژگیهای آن یک مهارت است. واداشتن خویشتن به نگریستن خود، اولین قدم جهت آشنایی نزدیک با جنبه های مثبت و منفی خود محسوب میشود. واضح است هر چقدر تداوم و تعمق این توجه بیشتر باشد.امکان خود ارزیابی صحیح و انتخاب مسیرهای واقعبینانه در زندگی بیشتر خواهد بود. تحقق این دو هدف در زندگی منجر به احساس رضایت میشود. اساس زندگی هر فرد بر آن بنیاد شده است. به همین دلیل است که خودآگاهی را پیشبینی کننده احساس رضایت فرد از خود و زندگی نیز گاهی تعبیر میکنند. راضی نبودن از خود نشانه است که به فرد هشدار میدهد نیازمند تغییر است. پایههای این تغییر باید بر روی چگونگی شناخت از خود و خودآگاهی پیریزی شود.
به منظور شناخت هر چه بهتر خود و افزایش سطح خودآگاهی تامل بر روی اجزای خودآگاهی ضروری به نظر می رسد.
اجزا خودآگاهی:
-
شناخت ویژگیها
هر انسانی طیف وسیعی از ویژگیها را دارا است. برخی از این ویژگیها کاملا آشکار هستند. به خوبی آن ها را میشناسیم و شناخت برخی دیگر زمانبر است. تا زمانی که موقعیتی پیش نیامده از وجود آن بیخبر هستیم.از سوی دیگر خصوصیات و ویزگیهای زیادی در ما وجود دارند. که خود از آن بی اطلاع هستیم. اما دوستان و اطرافیان ما از آن آگاهند. اما توجه داشته باشید بازخوردهای اطرافیان را باید به عنوان نکات قابل تامل در نظر گرفت. نه به عنوان واقعیت. ویژگیهای انسانی را میتوان ویژگیهای جسمانی،احساسی و رفتاری در نظر گرفت. که توضیحات مختصری در ادامه ذکر خواهد شد.
-
شناخت ویژگیهای جسمانی
در نظر هر یک از ما، برخی از ویژگیهای جسمانی که داریم مثبت و یا منفی است. ممکن است احساس مناسبی نسبت به آن نداشته باشیم. بهتر است با نوشتن ویژگیهای جسمانی خود و تقسیم آن به قابل تغییر،غیر قابل تغییر و تا حدودی قابل تغییر در نظر گرفت. این مهارت نیز لازمهی خودآگاهی است
-
شناخت ویژگی های هیجانی و یا احساسی
حالتهای مثل غم، شادی، ترس، عصبانیت و.. احساس نامیده می شود. احساسات وقتی در درون ما بوجود می آیند. حوادثی برای ما یا در اطراف ما به وقوع میپیوندد. توانایی درک صحیح و دقیق احساسات در همان لحظهی وقوع و فهمیدن این که در برخورد با موقعیتهای مختلف چه تمایلاتی در ما به وجود می آید،بخش مهمی از خودآگاهی است.
-
شناخت ویژگی های رفتاری
برای داشتن مهارت خود آگاهی بدانیم که هر انسانی صاحب یک سری ویژگیهای رفتاری است. به انجام برخی رفتارها عادت کرده و مرتب آنها تکرار میکند. برداشتهای که ما از رفتارهای خود داریم با قضاوتی که اجتماع از آن رفتار دارد متفاوت است.واقعیت این است که همه ی ما دوست داریم رفتارهای مناسب و صحیح به کار بگریم. به همین دلیل توجه انتخابی خود را به کار میگیریم. به کارگیری انتخابی توجه منجر به شکل گیری برداشتهای تحریف شده میشود.توجه انتخابی در غالب اوقات باعث میشود که برداشت ما از رفتارمان به گونهای باشد که دوست داریم نه آنچه که در واقعیت است.در این خصوص بهتر است شما را با پنجره “جو و هاری” آشنا کنیم.
توضیح پنجرهی ” جو و هاری”
منطقهی معلوم : در بردارندهی ویژگیها و خصوصیات معلوم و برخوردار دیگران است.
- منطقهی کور : در بردارندهی ویژگیها و خصوصیاتی است که دیگران می بینند، ولی خود فرد از آن غافل است.
- منطقهی خصوصی : در بردارنده ی ویژگی ها و خصوصیاتی است که خود از آن با خبریم(اسرار، احساسات) ولی به دیگران ابراز نمیکنیم.
- منطقهی تاریک : دربردارنده ی ویژگیها و خصوصیات ناشناخته برای خود و دیگران است.
این چهار منطقه با یکدیگر در ارتباطند و تغییر در هر ربع بر مناطق دیگر اثر میگذارد.
با در نظر گرفتن 3 اصل زمان، مکان و موقعیت در یک فرایند با هم بودن. هر چقدر افراد بتوانند منطقه معلوم خود را آگاهانه گسترش دهند. هم شناختشان از خودشان کاملتر میشود. هم روابطشان با دیگران سالمتر و کارآمدتر میشود. در نتیجه خودآگاهی افزایش یافته.
برای نایل شدن به این هدف باید فرد در بیان خود صراحت و شفافیت داشته باشد. دیگر اینکه نسبت به بازخوردها و نظرات دیگران باز و پذیرنده باشد.که این خود مستلزم ریسک پذیری است.
در همین راستا نواحی از ربع اول، دوم،سوم به نواحی ” خطر کردن” نامگذاری شده است.به منظور به حداقل رساندن آسیبهای احتمالی این خطر، به نظر میرسد توجه به سه اصل ارائه شده، زمان، مکان و موقعیت میتواند مفید باشد.چرا که هم صراحت در بیان خود امکان آسیب پذیری را افزایش میدهد. و هم توجه به ” بازخوردهای دیگران” میتواند آزاردهنده و ناخوشایند باشد. تجربه نشان داده است که فرایند شفاف سازی نیازمند بسترسازی است.
-
شناخت توانمندیها و استعدادها
استعدادها و تواناییها، پتانسیلهای بالقوی هستندکه در درون مابه ودیعه گذاشته شده است و در برخورد با موقعیتها خودشان را به شکلهای مختلفی نشان میدهد . شناخت آنها و پرورششان باعث میشود تا در بسیاری از کارها موفق عمل کنیم.آگاه بودن از تواناییها خود و پرورش و بکارگیری صحیح آنها نه تنها باعث می شود که به استقبال فرصتهای موجود در محیط پیرامونمان برویم بلکه به ما قدرت و جسارت بخشیده و اعتماد به نفس خودباوری ما را افزایش میدهد و اینها باعث تقویت خودپنداره مثبت و افزایش خودآگاهی میگردد.
-
شناخت نقاط ضعف خود
توانایی ما انسان ها محدود است. همه ما انسانها در برخی از موقعیتها ضعیف عمل میکنیم. اشتباه کردن و ضعف داشتن در هر فرد کاملا عادی و طبیعی است. اما شناخت نقاط ضعف خود و پذیرش آنها و درونی ساختن این باور که هرکس میتواند اشتباه کند و از اشتباهات خود چیزهای جدید یاد بگیرد. کاملا ضروری و شرط لازم پیشرفت و خودآگاهی است.
-
شناخت افکار:
ما انسانها اغلب همانگونه رفتار میکنیم، که احساس میکنیم. اغلب همانگونه احساس میکنیم که فکر میکنیم. همه چیز بستگی به نگرش آدمی دارد.برداشتها، طرز تلقیها و باورهای انسان، تعیینکننده نوع برخورد او با جهان پیرامون خود اوست. و در صورت شناخت افکار به خودآگاهی رسیدیم.
معمولا این چرخه با نوع فکر کردن شروع میشود. همین موضوع اهمیت افکار را در شکلگیری احساسات و رفتار روشن میکند. بدین ترتیب هر گونه نقصی در شیوه فکر کردن فرد منجر به پیامدهای رفتاری منفی شود. افکار ناکارآمد نامیده میشود. ریشه آنها را باید غالب اوقات در باور ناکارآمد پایهای جستجو کرد. افکار ناکارآمد در اغلب اوقات خود را به صورت گفت و گوهای درونی منفی زیر نشان میدهند:
- من نمی توانم این کار را انجام دهم
- هیچ کس مرا درک نمی کند
- من به خوبی دیگران نیستم
این افکار و گفتوگوهای درونی ناشی از آن اتوماتیک وار بدون اینکه ما بخواهیم هجوم آورده و رفتارها و احساسات ما را تحت تاثیر قرار میدهند.
-
شناخت باورها و ارزشهای خود
ارزشها ملاکها و معیارهای هستند که ما به وسیلهی آن باورها، افکار و رفتار خود و دیگران و امور پیرامونی را ارزیابی میکنیم.ایدهآلها و آرمانهای ما، یعنی چیزهای که دوست داریم به آنها برسیم. بسیاری از مواقع ریشه در ارزشهای ما دارند.
اما این باورها و ارزش ها چگونه شکل میگیرند؟
واقعیت این است که هر یک از ما بر اساس خانوادهای که در آن تربیت میشویم. اجتماعی که در آن زندگی میکنیم. به طور کلی در طی فرایند اجتماعی شدن ارزشهایی را کسب میکنیم. به نظر میرسد ارزشها، ریشه در فرهنگ جامعه دارند.
-
شناخت اهداف خود
هدف جایی است که میخواهیم به آن برسیم و برای رسیدن به آن برنامهریزی میکنیم. به عبارت دیگر میتوان گفت هدف غایتی است که فرد آن را آگاهانه و به منظور رسیدن به یک مصلحت، صرفه و یا سود. چه مادی و چه معنوی انتخاب میکند.هر چقدر شناخت ما از خودمان واقعیتر باشد، هدفی را هم که برای خود برمیگزنیم. واقع بینانهتر خواهد بود.و احتمال دستیابی به آن بیشتر خواهد بود، یکی از مهم ترین شرایط لازم برای رسیدن به یک هدف تقسیم بندی آن است. اهداف را از قالب کلی خارج ساخته و آن را به اجزایش تقسیم نمود. هر هدف را میتوان به سه جز 1 اهداف کوتاه مدت 2 اهداف میان مدت 3 اهداف بلند مدت تقسیم کرد. برای هر کدام یک سری فعالیتهای عملیاتی در نظر گرفت.
در ادامه به نقش برخی عوامل موثر در خودآگاهی اشاره خواهد شد، مطلب بعدی ما را دنبال کنید.